آمدی قصه ببافی که موجه بروی...

ساخت وبلاگ
نمیدونستم مامانش زنگ زده.

داره پیام میده.

انگار باید حتما جواب رد میشنید که بهم پیام بده...

دیگه تموم شده ادامه نده لطفا!

دیگر گذشت آب از سرم این کاسه که سهل است

پشت سرم دریا بریزی بر نخواهم گشت...

دیگه چه فرقی داره روزای اوا چه فکری در موردم میکردی یا چی شد که دوسم داشتی!؟

چرا باور کردنش الان اینقدر سخت شده؟

زندگی ای که توش حرف نفر سومی رو سند قرار بدی و بر اساس اون اعتمادتو از دست بدی به درد جرز دیوارم نمیخوره...

حالا هرچقدر بفهمی که اشتباه کردی...

هرچقدر پشیمون شی

بی اعتمادی جبران نمیشه

....
ما را در سایت . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5kafshd0000zakf بازدید : 141 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 2:27