منفی هفده!

ساخت وبلاگ

همه چیز به طرز وحشتناکی سرده. همه چیز!

لوله های آب خونه یخ زده و هیچی واسه گرم کردن جواب کافی نمیده...

این شبا سردترین شباییه که توی عمرم دیدم.

بی رحم ترینشون!

انگار دنیا داره تموم زورشو میزنه شکستم بده.

میخوام قوی باشم.

میخوام بخندم...

میخندم!

میخندم؟

همین که دو قدم دور میشم بغض میخواد خفم کنه...

صدای تلویزیونو زیاد میکنم و با آهنگ معین میرقصم.

از جاش نیم خیز میشه و میخنده...

باید بخنده...

باید قوی باشه...

باید روحیه ش خوب باشه...

دوست ندارم اشکاشو ببینم، هیچ وقت!

میدونم هیچ وقت از درد اشک نمیریزه... حتی آخ هم نمیگه!!!

بجاش میگه همه باید باهم بریم سفر. همه رو مجبور میکنه دسته جمعی بریم سفر. اما از درداش حرفی نمیزنه...

باید خیلی بزرگ باشی که شادیت بسته به شادی بقیه باشه.

خیلی بزرگ...

خیلی مرد!!!

مرد ترین آدمیه که توی تمام دنیا دیدم.

بابا بغلت هنوزم امن ترین جای دنیاس...

می میرم برات...

الهی همه دردات به جون من باشه ...

کاش بقیه عمرم مال تو باشه.

تو خوب میشی. مطمئنم...

حرف از روزای بعد خودت می زنی. مگه میشه؟

مگه بدون تو دنیایی هم وجود داره؟

اصلا تو خدای دوم منی ...

همونقدر قوی!

همونقدر نزدیک...

همونقدر بخشنده...

همونقدر مهربون!...

نه ... گاهی فکر میکنم تو مهربونتر از خدا باشی... خیلی مهربونتر!

الهی قربون خنده هات بشم ❤️

حاضرم هزار بار بمیرم ولی تو همیشه بخندی...

همیشه بمون...

همیییییییشه بخند........

***

اشکام بالشمو خیس کرده. زیر لبم آهسته زمزمه میکنم:

«توو دردت بیشتر از تو اسیرم

تو باید خوب شی تا من نمیرم»

....
ما را در سایت . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5kafshd0000zakf بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 15:56